(16)
عن الرَّيّانِبن الصَّلْت قال: قُلتُ لِلرِّضاعليهالسلام: أنتَ صاحبُ هذَا الْأمْرِ؟ فقال: أنَا صاحِبُ هذَا الْأمْرِ وَلكنّي لَسْتُ بِالَّذي أمْلأُها عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً، و كَيْفَ أكونُ ذلك عَلى ما تَرى مِنْ ضَعْفِ بَدَني، وَ إنَّ الْقائِمَ هُوَ الّذي إذا خَرَجَ كانَ في سنِّ الشُّيُوخِ وَ مَنْظَرِ الشُّبّانِ، قويّاً في بَدَنِهِ حَتّى لَوْ مَدَّ يَدَهُ إِلى أعْظَمِ شَجَرَةٍ عَلى وَجْهِ الْأرْضِ لَقَلَعَها، وَ لَوْ صاحَ بَيْنَ الْجِبالِ لَتَدَكْدَكَتْ صُخُورُها. يَكُونُ معَهُ عَصا مُوسى، وَ خاتَمُ سُلَيْمانَ عليهماالسلام. ذاكَ الرّابِعُ مِنْ وُلْدي، يُغَيِّبُهُ اللَّهُ في سِتْرِهِ ما شاء، ثُمَّ يُظْهِرُهُ فَيَمْلَأُ (بِهِ) الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً1 .
ريّان بن صلت گفت: به حضرت رضاعليهالسلام عرضه داشتم: آيا شما صاحب اين امر -امامت و ولايت- هستيد؟ فرمودند: من صاحب اين امر هستم ولى من آن كسى نيستم كه زمين را پر از عدل كنم، همانگونه كه سرشار از جور و ستم باشد. و من چگونه آن -عدل گستر- باشم با وجودى كه ناتوانى جسم مرا مىبينى. در صورتى كه قائم -آل محمّدعليهمالسلام- كسى است كه چون خروج كند در سنّ پيران و در ديدگاه -مردم- همچون جوانان بوده و با بدنى قدرتمند است؛ آن چنان كه اگر دستش را به سوى بزرگترين درخت روى زمين دراز كند آنرا از جا بر مىكند و اگر در ميان كوهها فرياد برآورد، سنگهاى آنان متلاشى مىگردند. -ديگر از نشانههاى او اين است كه- عصاى موسى و انگشتر سليمانعليهماالسلام همراه اوست. آن -حجّت خدا- چهارمين فرزند من است. خداوند اورا در پرده غيبتش تا هر زمانكه بخواهد پنهان مىدارد. سپس اورا ظاهر ساخته و زمينرا بهوجود او آكنده از قسط و عدل خواهد كرد همانگونه كه از جور و ظلم پر شده باشد .
* تأكيد فراوان امامان معصوم عليهمالسلام بر اين كه قائم آل محمّد عليهمالسلام فرزند كيست و نشانههاى او كدام است، براى اين مىباشد كه شيعه در هيچ زمان فريب دروغ پردازان را نخورده و به اميد سرابى دست از حجّت خدا كه مايه حيات است برندارد.
* يكى از نشانههاى امام زمانعليهالسلام چهره جوان اوست با وجودى كه حضرتش از كهولت سنّ برخوردار است.
* معجزات همه پيامبران عليهمالسلام علاوه بر علوم و كتابهاشان در نزد يگانه وارث آنان حضرت حجّة بن الحسن العسكرىعليهماالسلام مىباشد.
* تأكيد مكرّر پيشوايان معصوم عليهمالسلام بر اينكه تنها كسى كه قيام مسلّحانه خواهد كرد و جهان را از بى عدالتى و تجاوز مىرهاند فقط و فقط حجت برگزيده خدا حضرت مهدىعليهالسلام است، نه امامان و رهبران ديگر.
(17)
عن عَبْدِالسَّلامِبنِ صالِحِ الْهِرَوي قال: سَمِعْتُ دِعْبلَبنَ عليٍّ الْخُزاعىَّ يقولُ: أنْشَدتُ مَولاي الرِّضا عليَّ بنَ مُوسَىعليهماالسلام قصيدَتىَ الّتي أوَّلُها :
مَدارِسُ آياتٍ خَلَتْ مِن تلاوَةٍ
و مَنزِلُ وَحْىٍ مُقْفَرُ العَرَصات
فَلَمَّا انْتَهَيْتُ إلى قولى :
خُروجُ إمامٍ لا مَحالةَ خارجٌ
يقُومُ علَى اسْمِ اللَّهِ وَ الْبَرَكاتِ
يُميِّزُ فينا كُلّحقٍّ و باطلٍّ
ويَجْزى علَىالنَّعْماءِ وَالنَّقَماتِ
بَكَى الرِّضاعليهالسلام بُكاءً شَديداً، ثمَّ رَفَعَ رأْسَهُ إلىَّ فقالَ لي: يا خُزاعىُّ نَطَقَ رُوحُ الْقُدُسِ على لِسانِكَ بهذَيْنِ الْبَيْتَيْنِ، فَهَلْ تدري مَنْ هذا الْإمامُ وَ مَتى يقُومُ؟ فقلتُ: لا يا مولاى إلاّ أنّي سَمِعْتُ بِخُرُوجِ إِمامٍ مِنْكُمْ يُطهِّرُ الْأرْضَ مِنَ الْفَسادِ وَ يَمْلَأُها عدلاً (كَما مُلِئَتْ جَوْراً). فَقالَ: يا دِعْبل، الْإمامُ بَعْدى مُحَمَّدٌ ابنى، وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ عَلىٌّ، و بعدَ علىٍّ ابْنُهُ الْحَسَنُ، و بَعْدَ الْحَسنِ ابْنُهُ الحُجّةُ الْقائِمُ الْمُنتَظَرُ في غَيْبَتِهِ، الْمُطاعُ في ظُهُورِهِ، لَو لَمْ يَبْقِ مِنَ الدُّنْيا إلاّ يَومٌ واحدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ عزَّ و جَلَّ ذلِكَ الْيَوْمَ حَتّى يَخْرُجَ فَيَمْلَأَ الَأرضَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْرا2ً .
عبدالسّلام بن صالح هروى گفت: از دعبل خزاعى شنيدم كه مىگفت: براى مولايم حضرت ابوالحسن الرّضاعليهالسلام قصيدهاى را سرودم كه اوّلش اين بود :
مَدارِسُ آياتٍ خَلَتْ مِنْ تلاوةٍ
و مَنْزِلُ وَحْى مُقْفَر العَرَصات
-خانههاى اهل بيت پيامبر كه- محلّ تدريس آيات الهى -بود- اكنون خالى از تلاوت است. و خانه هايى كه محّل فرود وحى الهى بود اكنون عرصههاى آن خالى از عبادت و هدايت است .
وقتى كه به اين دو بيت رسيدم :
خُرُوجُ إمامٍ لا مَحالَةَ خارِجٌ
يَقُومُ عَلَى اسمِ اللَّهِ وَ الْبَرَكاتِ
-آنچه اميد دارم- قيام امامى است كه البته خروج خواهد كرد بنام خدا و با بركتهاى بسيار .
يُميِّزُ فينا كلَّ حقٍّ و باطلٍّ
و يَجْزى عَلَى النَّعْماءِ وَ النَّقَماتِ
هر حقّ و باطلى را در ميان ما از هم جدا مىكند و مردم را بر نعمتها و نقمتها پاداش مىدهد .
امام ابوالحسن الرّضاعليهالسلام به شدّت گريستند. سپس سر خود را به سوى من بلند كرده و فرمودند: اى خزاعى اين دو بيت را روح القدس بر زبان تو جارى كرد. آيا اين امامى را كه گفتى مىشناسى كيست؟ و چه وقتى قيام مىكند؟ عرضه داشتم: نه، اى مولاى من. جز اينكه شنيدهام امامى از شما خاندان -رسالت- خروج مىكند و زمين را از تباهى پاك كرده و آن را پر از عدل مىنمايد - همانگونه كه از جور و ستم پر گشته است. -امام- فرمودند: اى دعبل! امام پس از من پسرم محمّد است؛ و پس از محمّد پسرش على؛ و پس از على پسرش حسن ؛ و پس از حسن پسرش حجّت قائم است عليهمالسلام كه در غيبتش انتظارش را مىكشند و در ظهورش فرمانش را مىبرند. اگر از عمر دنيا بيش از يك روز باقى نمانده باشد آن روز را خداوند عزّوجلّ آنقدر طولانى كند تا -قائم آل محمّدعليهمالسلام- خروج كند و زمين را آكنده از عدل نمايد همانگونه كه از جور و ستم پر گشته است .
* در زمان امامت حضرت ثامن الحجج علىّبن موسى الرّضا »عليه آلاف التّحيّة و الثّناء« رفتار دشمنان و منافقان تا آن زمان با دين و اهل بيت پيامبر عليهمالسلام به گونهاى بوده كه آثار رسالت را از ميان برده و اميد مؤمنان تنها به قيام منتقم الهى حضرت مهدىعليهالسلام بوده است.
* قيام قائم آل محمّد عليهمالسلام از وعدههاى حتمى خداوند است؛ و خداوند هرگز خلاف آنچه وعده فرموده، رفتار نمىكند.
(18)
عن سُدَيرِ الصَّيرَفى قال: سَمِعْتُ أباعبدِاللَّهعليهالسلام يقول: إنَّ في صاحِبِ هذَا الْأمْرِ شَبَهاً مِنْ يُوسُفعليهالسلام قال: قُلْتُ له: كأنَّك تَذْكُرُهُ حَياتَه أوْ غَيْبَتَه؟ قال: فقال لى: وَ ما يُنْكِرُ مِنْ ذلك هذِهِ الْأُمَّةُ أشْباهُ الْخَنازيرِ. إنَّ إخْوَةَ يُوسُفَعليهالسلام كانُوا أسْباطاً أَوْلادَ الْأَنبياء تاجَرُوا يوسُفَ، و بايَعُوهُ و خاطَبُوهُ، و هُمْ إخْوتُه و هُوَ أخُوهُمْ، فَلَمْ يَعْرِفوهُ حتّى قال: أنَا يُوسفُ و هذا أخي، فَماتُنكِرُ هذِهِ الاُمّةُ الْمَلْعُونَةُ أنْ يَفعَلَ اللَّهُ عزَّ و جلَّ بحُجَّتِهِ في وَقْتٍ مِنَ الأَوْقاتِ كَما فَعَلَ بِيُوسُفَ، إِنَّ يُوسُفَعليهالسلام كانَ إلَيهِ مُلْكُ مِصْرَ و كانَ بَيْنَهُ و بَيْنَ والِدِهِ مَسيرَةُ ثَمانِيَةَ عَشَرَ يَوْماً، فَلَوْ أرادَ أنْ يُعْلِمَهُ لَقَدَرَ عَلى ذلِكَ، لَقَدْ سارَ يَعقُوبُعليهالسلام و وُلدُه عِنْدَ الْبشارَةِ تِسعَةَ أيّامٍ مِنْ بَدوِهِمْ إلى مِصر، فَما تُنكِرُ هذِهِ الْاُمّةُ أنْ يَفعَلَ اللَّهُ جلَّ وَ عزَّ بِحُجّتِهِ كَما فَعَلَ بيُوسُفَ، أنْ يَمْشِىَ في أسْواقِهِمْ وَ يَطَأَ بَسَطَهُمْ حَتّى يَأْذَنَ اللَّهُ في ذلِكَ لَهُ كَما أَذِنَ لِيُوسُفَ، قالوا: «أئِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ؟ قال: أَنَا يُوسُفُ»3.
سدير صيرفى گفت: از حضرت صادقعليهالسلام شنيدم كه مىفرمودند: صاحب اين امر - قيام به شمشير - به حضرت يوسف عليهالسلام شباهت دارد. عرضه داشتم: مثل اينكه زندگى يا غيبت آن حضرت مورد نظر شماست؟ -سدير- گفت: حضرت به من فرمودند: و آن بخشى از امور او كه اين امّت خوك سيرت انكار مىكنند -مورد نظر من است و آن اين است كه-: برادران يوسفعليهالسلام نوادگان و فرزندان پيامبران بودند با اين وصف، يوسفعليهالسلام را متاع خود قرار داده و او را فروختند؛ و وقتى با او روبرو شدند و به گفتگو پرداختند در حالى كه برادران او بودند و او نيز برادر آنان بود ولى يوسف را نشناختند تا وقتى كه گفت: »من يوسفم و اين برادر من است« پس آنچه را كه اين امّت لعنت شده انكار مىكنند اين است كه خداى عزّوجلّ در زمانى با حجّت خود همان كند كه با يوسف كرد. حضرت يوسف چون سلطنت مصر در اختيارش بود و فاصله ميان او و پدرش -به اندازه- هجده روز راه بود، اگر مىخواست پدرش را با خبر كند مىتوانست. يعقوبعليهالسلام و فرزندانش پس از رسيدن مژده -سلامتى يوسفعليهالسلام- فاصله ميان خود و مصر را در مدّت نه روز پيمودند. پس آن چيزى كه امّت انكار مىكند اين است كه خداى عزّ و جلّ با حجّت خود همانگونه رفتار كند كه با يوسف كرد. يعنى اين را انكار مىكنند كه -قائم آل محمّدعليهالسلام- در بازارهاى آنان راه رود و بر فرش آنان پا گذارد تا وقتى كه خداوند به او فرمان - قيام و ظهور - دهد همانگونه كه به يوسف اذن داد تا برادرانش او را بشناسند - آنگاه برادرانش - گفتند: آيا تو خود يوسف هستى؟ -يوسف- گفت: -آرى- من يوسفم .
* امام زمان حضرت مهدىعليهالسلام با برخى ديگر از پيامبران الهىعليهمالسلام نيز شباهت دارد. شباهت آن بزرگوار با حضرت موسىعليهالسلام در ولادت و خوف از فرعونيان و...
* امّتى خوك سيرتاند كه غيرت دفاع از ناموس خود را ندارند و از اين كه نواميس آنان با نامحرمان معاشرتهاى نامشروع دارند متأثّر نبوده بلكه موجب افتخار و سربلندى خود مىدانند. چنين امّتى مورد لعن و نفرين خدا و پيامبران و فرشتگان مىباشند.
* وقتى اراده خدا بر اين باشد كه كسى شناخته نشود، برادرانش هم گرچه پيغمبرزاده بوده و با او به گفتگو پرداخته باشند، او را نخواهند شناخت.
* امام زمان حضرت حجّةبن الحسن العسكرى عليهماالسلام گرچه در ميان ما مردم زندگى مىكند تا جايى كه پاى مقدّس خود را بر فرشهاى ما مىنهد، و ما موفّق به ديدار آن قدّيس آسمانى مىشويم ولى او را نمىشناسيم در صورتى كه او بخوبى فرد فرد ما را مىشناسد.
(19)
عن محمّدِبنِ عُثمانِ الْعَمْرى رضِىَاللَّهُ عنه قال: سمِعْتُهُ يقُولُ: وَ اللَّهِ إنَّ صاحبَ هذَا الْأَمْرِ لَيَحْضُرُ الْمَوْسِمَ كُلَّ سَنَةٍ فَيَرَى النّاسَ و يَعْرِفُهُم و يرَوْنَهُ و لايَعْرِفُونَهُ4 .
عبداللَّه بن جعفر حميرى گفت: از محمّد بن عثمان عَمْرى »رضوان اللَّه تعالى عليه« - نايب خاصّ امام زمانعليهالسلام- شنيدم كه مىفرمود: به خدا سوگند صاحب اين امر هر سال در مراسم حجّ حاضر مىشود و مردم را مىبيند و آنان را مىشناسد و مردم او را مىبينند و نمىشناسندش .
* امام زمانعليهالسلام هر سال با حضور خود در مراسم حج بر اين حقيقت تاكيد دارند كه در همه امور خود مطيع فرمان خداوند عزّ و جلّ مىباشند. رفتار و گفتار آن بزرگوار دليل آشكارى بر اراده خداوند در آن زمان و مكان مىباشد. «السّلام عليك يا حجّة اللَّه و دليلَ ارادته»5.
* وجود مقدّس حجّت خدا در روى زمين و در ميان خلق خداست ولى مردم به فرمان الهى حقّ شناخت او را ندارند گرچه نشانههاى ظاهرىاش را در كتابها خوانده باشند و او را از نزديك با چشمان خود ببينند.
(20)
عَبدُاللَّهِبنُ جَعْفَر الْحِمْيَري قال: سَمِعْتُ مُحمّدَبنَ عثمان العَمْري رضِىَاللَّهُ عنه يقول: رَأَيْتُهُ صَلَواتُاللَّهِ علَيهِ مُتَعَلِّقاً بِأَسْتارِ الْكَعْبَةِ فِىالْمُسْتَجارِ وَ هُوَ يَقُولُ: «الّلهمَّ انْتَقِمْ مِنْ أَعدائي»6.
عبداللَّهبن جعفر حميرى گفت: از محمّد بن عثمان عمرى »رضوان اللَّه تعالى عليه« شنيدم كه مىفرمود: - حضرت حجّةبن الحسن العسكرى عليهماالسلام را در مستجار كعبه ديدم كه پرده كعبه را گرفته -دعا مىكرد- و مىگفت: خداوندا «انتقام مرا از دشمنانم بگير».
* دشمنان امام زمان كه لعنت و نفرين خدا و خلق خدا بر آنان باد عبارتند از: دشمنان خدا و دشمنان پيامبر و عترت پاك او.
* دشمنان امام زمان همان كسانى هستند كه دشمنان خدا و دشمنان اولياى اورا بهدوستى برگزيده و باآنان پيمان ترك مخاصمه دارند.
* دشمنان امام زمان منكران امامت و ولايت او در اين زمانند.
* دشمنان امام زمان، دشمنان دوستان و معتقدان به آنحضرت مىباشند.
* دشمنان امام زمان، ستمگران در حقّ خدا -يعنى: كافران، مشركان، منافقان و مفسدان- و دشمنان اولياى خدا، و آنان كه از ترس تكفير به جاى دشمنى با امام زمان، با پيروان امام زمان به جنگ برخاستهاند مىباشند.
(21)
عبدُاللَّهِبنُ جَعفرِ الْحِمْيَرى قال: سأَلتُ مُحَمّدَبنَ عثمان العَمْري رضِىَ اللَّهُ عَنْهُ، فقلتُ له: أَرَأَيْتَ صاحِبَ هذَا الأَمْرِ؟ فقال: نَعَمْ و آخِرُ عَهدي بِهِ عِندَ بَيْتِ اللَّهِ الْحَرامِ و هُوَ يَقُولُ: «اللّهُمَّ أَنْجِزْ لى ما وَعَدْتَني»7.
عبداللَّه بن جعفر حميرى گفت: از محمّدبن عثمان عمرى »رضوان اللَّه تعالى عليه«، پرسيدم: آيا صاحب اين امر را ديدهاى؟ فرمود: آرى؛ آخرين بار اورا در كنار خانه خدا ديدم -كه دعا مىكرد و- مىگفت: «خداوندا در آنچه به من وعده فرمودهاى شتاب كن «.
* تعجيل در امر فرج و ظهور آن امام همام به خواست و اراده خداوند است. هرگاه او بخواهد حضرتش قيام خواهد كرد.
* دعا براى تعجيل در فرج امام زمانعليهالسلام تأسّى كردن به آن وجود مقدّس است. و در جهت رضاى او گام برداشتن.
(22)
عن محمّدِبن مُسْلِم قال: سَمِعْتُ أَباعَبْدِاللَّهِعليهالسلام يقول: إنْ بَلَغَكُمْ عَنْ صاحِبِ هذَا الْأَمْرِ غَيْبَةٌ فَلاتُنْكِرُوها8 .
محمّدبن مسلم گفت: از حضرت صادقعليهالسلام شنيدم كه مىفرمودند: اگر از صاحب اين امر غيبتى رسيد شما را، -معترض به آن نشده و- انكارش نكنيد .
* اكنون همان زمان است و ما مبتلا به غيبت امام زمان حضرت مهدىعليهالسلام شدهايم، نكند طول غيبت آن حضرت خللى در عقيده ما وارد كند.
* در زمان غيبت، هيچكس مجاز نيست امامت و ولايت آن ولىّ اللَّه اعظم »ارواحنا فداه« را انكار كند و يا ديگرى را جانشين او بداند.
(23)
عن غياثِبْنِ إبراهيم، عن الصّادقِ جعفرِبنِ مُحمّد، عن أبيه، عن آبائِهِ عليهمالسلام قالَ: قالَ رسولُ اللَّهِصلى الله وعليه وآله: مَنْ أَنْكَرَ الْقائِمَ مِنْ وُلْدي فَقَدْ أَنْكَرَني9 .
غياث بن ابراهيم گفت: حضرت صادق از پدران بزرگوارش يك به يك نقل فرمود كه رسول خداصلى الله وعليه وآله فرمودند: هر كس قائم از فرزندان مرا انكار كند، مرا انكار كرده است .
* انكار امام زمان حضرت مهدىعليهالسلام با انكار رسالت پيامبر برابر است. و منكران امامت و ولايت و وجود مقدّس آن امام همام در حقيقت منكر اسلام و نبوّت پيامبر اكرمصلى الله وعليه وآله مىباشند. گرچه آنان قرآن و پيامبر و يازده امام معصوم را پذيرفته باشند.
* ايمان و اعتقاد به وجود مقدّس امام زمان حضرت مهدىعليهالسلام از ضروريّات دين است، و منكر ضرورى دين كافر است.
(24)
عن ابن مَسْكان، عن أبيعبدِاللَّهعليهالسلام قال: مَنْ أَنْكَرَ واحِداً مِنْ الْأَحْياءِ فَقَْد أَنْكَرَ الْأَمْوات10 .
ابن مسكان گفت: حضرت صادقعليهالسلام فرمودند: هر كس يكى از -امامان معصوم- زنده را انكار كند همانا همه اموات -آنان- را انكار كرده است .
* تنها امام حىّ و زندهاى كه از نسل پيامبر باقى مانده است حضرت مهدى »عجلاللَّه تعالى فرجه« مىباشد و امروز انكار وجود مقدّس آن بزرگوار برابر است با انكار پيامبر و يازده وصىّ بر حقّ اوعليهمالسلام.
(25)
عن محمّدِبْنِ النُّعمان قال: قالَ لى أبوعَبْدِاللَّهِعليهالسلام: أقْرَبُ ما يَكُونُ الْعَبْدُ إلَى اللَّهِ عزَّ وَ جلَّ و أرضى ما يَكُونُ عنْهُ، إذَا افْتَقَدُوا حجّةَ اللَّهِ فَلَمْيُظْهِرْ لَهُمْ، و حَجَبَ عنْهُمْ فَلَمْيَعْلَمُوا بِمَكانِهِ، وَ هُمْ في ذلِكَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ لاتَبْطُلُ حُجَجُ اللَّهِ وَ لا بيّناتُهُ؛ فَعِنْدَها فَلْيَتَوَقَّعُوا الْفَرَجَ صَباحاً و مَساءً، وَ إنّ أَشَدَّ ما يَكُونُ غَضَباً عَلى أَعْدائِهِ إذا أَفْقَدَهُمْ حُجّتَهُ فَلَمْيُظْهِر لَهُمْ، وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّ أَوْلِياءَهُ لايَرْتابُونَ، وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّهُمْ يَرْتابُونَ (لَ)ماأَفْقَدَهُمْ حُجَّتَهُ طَرْفَةَ عَيْنٍ11 .
محمّدبن نعمان گفت: حضرت صادقعليهالسلام به من فرمودند: نزديكترين حالت بندگان با خداى عزّ و جلّ و راضىترين حالت آنان از خداوند عزيز هنگامى است كه حجّت - برگزيده - خدا را گم كنند و خداوند نيز او را بر ايشان ظاهر نسازد و از آنان پوشيده بدارد و ايشان نيز از جاى او بى خبرباشند و آنان در اين حالت بر اين باور باشند كه -زمين را بدون حجّت نمىماند- و حجّتهاى پيشين خدا باطل نمىگردند؛ و دلائل روشن خدا از بين نمىرود؛ اين افراد در چنين حالتى بايد صبح و شام منتظر فرج باشند. و همانا سختترين غضب خدا بر دشمنانش هنگامى است كه حجّتش را از آنان پنهان كرده و بر ايشان آشكار نكند در حالى كه مىداند دوستانش ترديدى به دل راه نمىدهند؛ و اگر بداند دوستانش دچار ترديد مىشوند يك چشم برهم زدن حجّت خود را از آنان پنهان نمىدارد .
* صبح و شام بايد در انتظار فرج قائم آل محمّدعليهمالسلام باشيم.
* غيبت امام زمان حضرت مهدىعليهالسلام امتحان بزرگى براى امّت اسلام است. اگر كسى در وجود مقدّس آن بزرگوار و امامت و ولايتش ترديدى كند از دشمنان خداوند به شمار مىآيد. زيرا دوستانش هيچ ترديدى در امر حضرت بقية اللَّهعليهالسلام ندارند.
* غيبت امام زمان حضرت مهدىعليهالسلام هيچگونه ترديدى در دل دوستان خدا ايجاد نمىكند.
* خداوند، ايمان و هدايت دوستانشرا عزيز و برتر شمرده است.
(26)
عنِ الْفَيْضِبْنِ مُخْتار قال: سَمِعْتُ أباعبدِاللَّهِعليهالسلام يقُولُ: مَنْ ماتَ مِنْكُم و هُوَ مُنتظِرٌ لِهذَاالْأَمْرِ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقائِمِ فى فُسْطاطِهِ، (قال:) ثُمّ مَكَثَ هَنيئَةً ثُمّ قال: لا، بَلْ كَمَنْ قارَعَ مَعَهُ بِسَيْفِهِ، ثمّ قال: لا وَ اللَّه، إلاّ كَمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِصلى الله وعليه وآله12 .
فيض بن مختار گفت: از حضرت صادقعليهالسلام شنيدم كه مىفرمودند: هر كس از شما بميرد در حالى كه براى اين امر -فرج حضرت حجّتعليهالسلام- چشم براه باشد، مانند كسى است كه همراه قائم -آل محمّدعليهمالسلام- و در خيمه اوست. -فيضبن مختار- گفت: حضرت اندكى مكث كرده سپس فرمودند: نه بلكه مانند كسى است كه همراه او با شمشير غلبه مىكند. سپس فرمودند: نه به خدا سوگند، نيست مگر آنكه در ركاب پيامبر خداصلى الله وعليه وآله به شهادت رسيده باشد .
* كسى كه در زمان غيبت امام زمان »عجل اللَّه تعالى فرجه الشريف« به انتظار امر خدا مانده باشد همانند كسى است كه در راه خدا به رهبرى امام زمانش بپاخاسته و بر دشمنان خدا و ستمگران زمانه پيروز گشته است.
* همانگونه كه انكار امام زمان حضرت مهدىعليهالسلام مانند انكار پيامبر اسلام بود، با امام زمان در انتظار فرج بودن هم مانند در ركاب پيامبرصلى الله وعليه وآله به جهاد برخاستن و به شهادت رسيدن است.
(27)
عَنْ عَلِىّبْنِ رِئابٍ، عن أبيعَبْدِاللَّهِعليهالسلام: أَنّهُ قال فى قَوْلِ اللَّهِ عزَّوَ جَلَّ: «يَوْمَ يَأْتي بَعْضُآياتِ رَبّكَ لايَنْفَعُ نَفْساً إيمانُها لَمْتَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ13»، فقالعليهالسلام: الآياتُ هُمُالْأَئِمَّةُ، وَ الْآيَةُالْمُنْتَظَرَةُ، الْقائِمُعليهالسلام فَيَوْمَئِذٍ لايَنْفَعُ نَفْساً إيمانُها لَمْتَكُنْ آمَنَتْ مِنْقَبْلِ قِيامِهِ بِالسَّيْفِ، و إِنْ آمَنَتْ بِمَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ آبائِهِعليهمالسلام .14
علىّبن رئاب گفت: حضرت صادقعليهالسلام در باره گفته خداوند تبارك و تعالى كه فرموده: »روزى كه نشانهاى از نشانههاى پروردگارت برسد -در آن روز- كسى كه پيش از آن ايمان نياورده باشد، ايمانش در آن روز سودى نمىبخشد« فرمودند: نشانههاى الهى همان امامان -معصوم- و نشانهاى كه چشم براه اويند قائم -آل محمّدعليهمالسلام- مىباشد. در زمان ظهور كسى كه پيش از قيام مسلّحانه حضرت به او ايمان نياورده است ايمانش سودى ندارد گرچه به پدران آن حضرت مؤمن بوده باشد .
* ايمان پس از ظهور به حضرت مهدىعليهالسلام مانند ايمان فرعون به خدا در حال غرق شدن است كه پذيرفته نيست. و براى صاحبش سودى ندارد.
* امام زمانعليهالسلام آيت غضب خدا بر كافران و مشركان و منافقان است. از اين رو آنها پس از قيام آن حضرت، با ترس و وحشت اظهار ايمان مىكنند.
(28)
عن أبىحَمْزةِ الثُّمالي، عن أبيجعفرعليهالسلام قال: سَمِعْتُهُ يقول: إنَّ أقْربَ النّاس إلَى اللَّهِ عَزّ و جلّ و أَعْلَمَهُمْ بِهِ وَ أَرْأَفَهُمْ بِالنّاسِ مُحمّدٌصلى الله وعليه وآله وَ الْأَئِمّةُ عليهمالسلام، فادْخُلُوا أيْنَ دَخَلُوا وَ فارِقُوا مَنْ فارَقُوا -عَنى بِذلكَ حُسَيْناً و وُلدَهُ عليهمالسلام- فَإِنّ الْحَقّ فيهِمْ، وَ هُمُ الْأَوصياءُ وَ مِنْهُمُ الْأَئِمّةُ، فَأَيْنَما رَأَيْتُمُوهُمْ فَاتَّبِعُوهُمْ، وَ إنْ أَصْبَحْتُمْ يَوْماً لاتَرَوْنَ مِنْهُمْ أَحَداً، فَاسْتَغيثُوا بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ انْظُرُوا السُّنَّةَ الّتي كُنْتُمْ عَلَيْها وَ اتّبِعُوها، و أَحِبُّوا مَنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ وَ أَبْغِضُوا مَنْ كُنْتُم تُبْغِضُونَ، فَما أَسْرَعَ ما يَأْتيكُمُ الْفَرَجُ15 .
ابوحمزه ثمالى گفت: از حضرت باقرعليهالسلام شنيدم كه مىفرمودند: نزديكترين مردم به خدا و داناترين و دلسوزترين آنان نسبت به مردم، حضرت محمّد و امامان -معصوم عليهمالسلام - مىباشند. پس شما وارد شويد در آنچه آنان وارد شدهاند و جدا شويد از آنكه آنان از وى جدا شدهاند -مقصود امامعليهالسلام از ائمّهاى كه از افرادى جدا شدهاند، و ما بايد در جدا شدن از دشمنان، تابع آنان باشيم، حضرت سيّدالشّهداء و فرزندان مطهّر او عليهمالسلام مىباشند- حقّ با آنان است و ايشان جانشينان پيامبرند و امامان -معصوم- از نسل آنانند، هر كجا آنان را ديديد از ايشان پيروى كنيد. اگر روزى رسيد كه هيچيك از آنان را نديديد به درگاه خداوند عزّ و جلّ استغاثه كنيد؛ و به سنّتى كه بدان دست يافتهايد توجّه داشته و از همان پيروى كنيد. و دوست بداريد كسانى را كه پيش از اين دوست داشتيد و دشمنى كنيد با كسانى كه دشمنى داشتيد. چه زود فرج مىرسد شما را .
* آنچه را كه پيشوايان معصوم عليهمالسلام عامل به آن بودند براى ما قابل پيروى، و از آنچه باز ايستادهاند خوددارى لازم است.
* غيبت امام زمانعليهالسلام نوعى عذاب و غضب پروردگار بر بندگان است. در چنين موقعيّتى استغاثه به درگاه خداوند و توبه و بازگشت به سوى او از مهمترين كارهاست. بايد مانند كسانى كه غرق شدهاند فرياد استغاثه ما بلند باشد تا مورد رحمت حقّ قرار بگيريم و موجب تعجيل در فرج مولا و سرورمان حضرت بقيّةاللّهعليهالسلام باشد.
* تكاليف ما در زمان غيبت همانند تكاليف كسانى است كه در زمان حضرت امام حسن عسكرىعليهالسلام زندگى مىكردند. عمل به آنچه از پيشوايان معصومعليهمالسلام به دست ما رسيده است. و پرهيز از نو آورى و تغيير در سنّت پيامبرصلى الله وعليه وآله به عنوان تجديد نظر در احكام الهى.
* با دوستان آلمحمّدعليهمالسلام دوست، و با دشمنانشان دشمن باشيم.
نظرات شما عزیزان: